ایمان به خدا
معمولاً ما وقتى که ایمان را معنا مىکنیم،مثلاً مىگوییم ایمان بهاسلام یا قرآن پیغمبر این است که اعتقاد داریم که اسلام و قرآن و گفتهءپیغمبر حق است و از جانب خداست،و در این جهت نمىتوانیم بینیک نوع علاقه و عادت و تلقینى که در ما هست با ایمان و تصدیقحقیقى فرق بگذاریم بلکه بین اظهار سرسرى و طوطى وارى با ایمانواقعى فرق نمىگذاریم و یک سلسله اعمال و تظاهرات را که هزار نوعریشهء روحى دارد،اینها را دلیل بر ایمان مىگیریم.
بهترین دلیل ایمان این است که ما به گفتهء پیغمبر ایمان داشته باشیمبه این معنى که به اثر دستورهاى پیغمبر ایمان داشته باشیم و واقعاًهمان طورى که به یک طبیب و آثار گفتههاى او ایمان داریم به آثارگفتههاى پیغمبر ایمان داشته باشیم.بهطور مسلم واجب و حرام ومکروه و مستحب همه اثر دارند،گناهان را مخصوصاً بدانیم که اثر دارند.وقتى ما واقعاً مؤمنهستیم که به آثار گناهان اعتراف و تصدیق داشته باشیم.
متأسفانه بعضى اینطور خیال مىکنند که گناه خوشبختى استولى چون خداوند نمىخواهد که بشر دو خوشبختى داشته باشد هم دردنیا و هم در آخرت و باید از دو خوشبختى یکى را انتخاب کند،از اینجهت هر که در دنیا خوشبخت شود،به جرم این خوشبختى باید در آنجهان عذاب بکشد.این است طرز تصور مردم از گناه که مستند به یکهمچو فکر غلطى است.این است که گناهان را عین خوشبختیهامىدانند و حال آنکه مطلب برعکس است؛خوشبختى گناه نیست یاگناه چون خوشبخت کننده است گناه نیست،بلکه بدبختى گناه است وبه تعبیر دیگر گناه چون موجب بدبختى است گناه است.
منبع: کتاب یادداشتهای شهید مطهری جلد 1 صفحه493-494
پینوشت؛ این یادداشت ادامه دارد،بنابراین در صورت تمایل بفرمایید.