میراث

امام علی علیه السلام می فرمایند: گواراترین زندگی برای کسی است که به آن چه خداوند قسمت او کرده، خرسند و راضی باشد. غررالحکم و دررالکلم

میراث

امام علی علیه السلام می فرمایند: گواراترین زندگی برای کسی است که به آن چه خداوند قسمت او کرده، خرسند و راضی باشد. غررالحکم و دررالکلم

میراث

امام رضا علیه السلام فرمودند:
امام همدم و رفیق، پدری مهربان...
و همچون مادری دلسوز به نوزاد
و پناه بندگان در گرفتارى سخت است.

یا صاحب الزمان!
امام مهربانم، دوستت دارم.

..................................
السلام علیک یا اباعبدالله؛

شکرخدا که در پناه حسینم
گیتی از این خوشتر پناه ندارد...
...........................................
این روزها بیشتر می گویم:

****الهی رضاً بقضائک****
................................
مارا به دعا کاش نسازند فراموش
رندان سحرخیز که صاحب نفسانند
...............................
امام مهدی عج می فرمایند:
"بدرستی که من، سبب آسایش و امنیت
برای همه ی موجودات هستم،
همان طور که ستاره ها برای اهل آسمان
امان هستند."
الدرة الباهره 48/3
................................
ای کاش میشد برای مزارت گلدانی بیاوریم...
................................
"لایوم کیومک یا اباعبدالله ع"
...............................

«اَللَّهُمَّ!
إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ
فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا؛
خدایا!
ما شکایت به درگاهت می کنیم
از نبودن پیامبرمان که درود تو بر او و آلش باد!
و از غیبت ولیّ مان.»
........................................
اللهم عجل لولیک الفرج(الهی آمین)
........................................

آخرین نظرات
  • ۲۲ تیر ۹۵، ۱۴:۴۳ - ... یک بسیجی ...
    یاحق
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گنجشک» ثبت شده است

میرزا عادتش این بود که صبح ها وقتی از خانه بیرون می رفت در حیاط پر دار و درختش مقداری گندم برای پرنده ها بریزد.

شب زمستانیی آنقدر برف بارید که تمام جاده های روستا را بست.صبح بعدش میرزا، طبق معمول به حیاط رفت و مقداری گندم روی زمین ریخت.چون برف زیادی باریده بود،یک بیل بزرگی برداشت تا با کمک دیگر روستاییان جاده های بسته را باز کند.
لب در که رسید، یکی گفت: میرزا.

توکل

میرزا سرش را برگرداند و گنجشک کوچکی را بر روی شاخه درختی دید.او که هیچ تعجبی نکرده بود با آرامش گفت:بفرمایید.
گنجشک با صدای آرام و شیرینش گفت: میرزا، سالهاست که به اهالی خانه ات میرسی و به لطف خدا مایه آرامش خاطر ماها هستی.
میرزا، اگر از در بیرون بروی دیگر به این خانه بر نخواهی گشت و به بهشت خواهی رفت.اما من نگرانم که پس از تو چگونه بچه هایمان بدون شنیدن صدای آرام و دلنشین نماز های شبت به خواب بروند؟ به امید کدام روزی، صبح ها به حیاطت بیاییم؟
میرزای سالخورده با مهربانی گفت: دوست من، روزی دهنده خدا هست و او روزی ات را می رساند.
از امام موسی کاظم علیه السلام درباره کلام خدای عز و جل سوال شد که می فرمایند «و هر کس به خدا توکل کند او براى وى بس است» توکل کردن بر خدا درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنى و هر چه با تو کرد از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمى کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست، پس با واگذارى کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.1
پس نگران چیزی نباش.
میرزا لبخندی زد،  بسم الله گفت و از در خارج شد.آن روز او دیگر هرگز به آن خانه بازنگشت.

.............................................................................................
1:منبع حدیث،کافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 65 ، ح 5
  

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۲۰
حقیر