«کودک و نوجوان»
در تقسیم بندی اوقات و نظم روزانهای که پیشوایان معصوم (ع) توصیه کردهاند، مسرّت و شادی جایگاه ویژهای دارد،
چنانکه امام رضا (ع) می فرماید :
"کوشش کنید اوقات روز شما چهار قسمت باشد؛
ساعتی برای عبادت و خلوت با خدا، ساعتی برای تأمین معاش،
ساعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیبهایتان واقف می سازند
و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و ساعتی را هم به تفریحات و لذائذ خود اختصاص دهید و از مسرّت و شادی ساعات تفریح،
نیروی انجام وظائف را تأمین کنید."1
.....................................................................................................................
1: مصرع در تصویر از مولوی هست.
سحر که می شود دردانه گل این هستی،طاووس زرین خویش را رها می کند.
آرام آرام پر می کشد و نسیم دل انگیز پر و بال او علفزار ها را نوازش می دهد،
فروغ زیبایش دل سنگ را نرم می کند و هر چیزی را پی جست و جوی علت آن می فرستد.
افسوس که سنگ های ما چنین نیستند.
ذرات زرینش بر آسمان می نشینند و چون در تلالو گل هستی می درخشند،
این نیمه سیراب را بهشتی بی وصف می سازند.
آری!
ایزد چه لطیف این هستی را آفریده که در وصف آن مانده ایم.
علفزار ها در زیبایی او چون جواهرات بی بها می درخشند.
همه اینها جز گوشه ای، نه ذره ای از فروغ بی همتای ملک هستی نیست، که پرتویی از آن را ما می بینیم.
چندی بعد طاووس زرین به آشیانه خویش باز می گردد تا سحر با شکوه دیگری این نیمه تشنه را سیراب کند.
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا
قسم به آفتاب و تابش آن (هنگام رفعتش) *
و قسم به ماه آن گاه که در پی آفتاب تابان در آید *
و قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد.
...................................................................................................
سه آیه، از سوره مبارکه الشمس هستند.
میرزا عادتش این بود که صبح ها وقتی از خانه بیرون می رفت در حیاط پر دار و درختش مقداری گندم برای پرنده ها بریزد.
شب زمستانیی آنقدر برف بارید که تمام جاده های روستا را بست.صبح بعدش میرزا، طبق معمول به حیاط رفت و مقداری گندم روی زمین ریخت.چون برف زیادی باریده بود،یک بیل بزرگی برداشت تا با کمک دیگر روستاییان جاده های بسته را باز کند.
لب در که رسید، یکی گفت: میرزا.
میرزا سرش را برگرداند و گنجشک کوچکی را بر روی شاخه درختی دید.او که هیچ تعجبی نکرده بود با آرامش گفت:بفرمایید.
گنجشک با صدای آرام و شیرینش گفت: میرزا، سالهاست که به اهالی خانه ات میرسی و به لطف خدا مایه آرامش خاطر ماها هستی.
میرزا، اگر از در بیرون بروی دیگر به این خانه بر نخواهی گشت و به بهشت خواهی رفت.اما من نگرانم که پس از تو چگونه بچه هایمان بدون شنیدن صدای آرام و دلنشین نماز های شبت به خواب بروند؟ به امید کدام روزی، صبح ها به حیاطت بیاییم؟
میرزای سالخورده با مهربانی گفت: دوست من، روزی دهنده خدا هست و او روزی ات را می رساند.
از امام موسی کاظم علیه السلام درباره کلام خدای عز و جل سوال شد که می فرمایند «و هر کس به خدا توکل کند او براى وى بس است» توکل کردن بر خدا درجاتى دارد: یکى از آنها این است که در تمام کارهایت به خدا توکل کنى و هر چه با تو کرد از او خشنود باشى و بدانى که او نسبت به تو از هیچ خیر و تفضّلى کوتاهى نمى کند و بدانى که در این باره حکم، حکم اوست، پس با واگذارى کارهایت به خدا بر او توکل کن و در آن کارها و دیگر کارها به او اعتماد داشته باش.1
پس نگران چیزی نباش.
میرزا لبخندی زد، بسم الله گفت و از در خارج شد.آن روز او دیگر هرگز به آن خانه بازنگشت.
.............................................................................................
1:منبع حدیث،کافى(ط-الاسلامیه) ج 2 ، ص 65 ، ح 5